شهادت طلبه همدانی تلنگری بهتمامی مسئولینی است که فضای مجازی را رها کردهاند و هیچگاه دامهای فریب و آثار خسارتبار آن در فضای مجازی بر معادلات تصمیمگیری آنان تأثیر نگذاشته است.
داستانی مضحک و زود قضاوتی کاربران و در نهایت فاجعهای قابلتأمل که آسیبهای فکری عظیم را برما آشکار میسازد.
داستان چیست؟
ضدانقلاب با هک فضای اینستاگرامی یک روحانی مطلبی را که حساسیت عمومی در آن وجود دارد به کذب از زبان او انتخاب میکند و با مدیریت صحنه مرحله بعدی سخن یک سلبریتی روشنفکرنما بدون سواد سیاسی و اجتماعی (که آثار گستاخیهای زیانبار او همواره مورد تأمل است) را در فضای مجازی به ثبت میرساند. فردی شرور که سابقه تجاوز به عنف و لاتبازیهای او وجود دارد، بهعنوان رگ غیرت ایرانی(بازیچه داستان) توسط ضدانقلاب انتخاب میگردد و یک طلبه بیگناه دیگری را به شهادت میرساند! این فرد شرور با وعده صیانت از جان او و فرار مخفی از کشور و در نهایت پناهندگی به او به سمت این عمل شرورانه تشویق میشود، اما ضدانقلاب باهوشتر و خیانتکارتر از آن است که این وعده را عملی نماید و این فرد بعد از ارتکاب جرم به حال خود رها میکند تا با کشتن او توسط نیروهای امنیتی و انتظامی یک قهرمان از او بسازد و در حقیقت طعمهای سیاسی برای توسعه حلقه فریب از او درست نماید! این فرد شرور اگر میدانست که چه نقشه شومی توسط ضدانقلاب برای او کشیده شده است، هیچگاه در توهم غیرت بر یک موضوع کذب جرات کشتن پیدا نمیکرد اما این فرد و بسیاری از افراد دیگر مشابه او که لزوم نظارت و توجه جدی بر آنان(به دلیل آسیبهای عقلی) لازم و ضروری است، ناتوانتر از آن هستند که بازیچه دست ضدانقلاب قرار نگیرند و در صورت عدم پیشگیری جدی و برخورد قاطعانه با این شعبان بی مخ ها، تکرار اینگونه موارد در آینده نیز دور از ذهن نیست.
به فرض محال اگر آن سخن از زبان یک روحانی واقعیت داشت و کذب نبود، چرا باید بدون بررسی جرم، یک روحانی دیگر قربانی شود و این نشانه دهنده عقبه فکری حیوانی ضدانقلاب است که داعیهدار حکومتداری هم هستند تا فرزند را بهجای پدر و پدر را بهجای فرزند به سلاخی بکشانند!
اگر هر لات عربدهکش حق داشته باشد امنیت جانی و مالی افراد را به بازی بگیرد و قانون در برابرتهدیدات مجازی آنان، سازش مندانه رفتار میکند، پس چرا تمامی افراد جامعه حق نداشته باشند به خاطر حفظ حریم خصوصی با خود اسلحه به همراه داشته باشند که جرات عربدهکشان از نطفه خفه شود؟ یا قانون و مجریان آن میتواند جلوی این نابهنجاریها یا احتمال وقوع آن را بگیرد یا جامعه خود باید به حفظ حریم خصوصی اقدام نماید و بنابراین مسئولیت سنگین دستگاه قضایی در این قضیه بسیار حیاتی است. حمل اسلحه در جامعه به دلیل جلوگیری از نابهنجاریهای احساسی ممنوع است و بنابراین نباید شهروندان را در مقابل عربدهکشان بیدفاع گذاشت و قانون و مجریان آن باید حامی واقعی در پیشگیری از وقوع جرم باشند.
از ترس تهمت های بین الملل برای نقض حقوق بشر، حیوانات انسان نما را بدون مجازات واقعی دوباره در جامعه با توهم اصلاح شدن رها می کنیم تا خانواده های دیگری را سیاهپوش کنند و آنگاه تازه می فهمیم که نوش دارو بعد از مرگ سهراب چه حاجت! آیا اگر هر مجرم به مجازات واقعی خود برسد دیگر دست تعدی آنان جرات دست اندازی به حقوق شهروندان را خواهد داشت؟ استکبار، چه برخورد قاطع با مجرمان شود چه نشود همواره تیغ تهمت های او وجود دارد پس آیا بهتر نیست در این وضعیت که زبان حاشا بلند است با قاطعیت مجازات های اسلامی را انجام دهیم؟
کسانی که در فضای مجازی به عربدهکشی و نشان دادن اسلحه و رعب و وحشت عمومی مبادرت میکنند، چرا باید در دستگاه قضایی نسبت به دستگیری و مجازات آنان اقدام فوری انجام نشود؟ چرا ما باید تنها هنگام وقوع یک جرم باید به سمت رفتارهای قاطعانه سوق داده شویم و برای پیشگیری از وقوع جرم عالمانه عمل نکنیم؟ چرا یک مجرم که سوابق کیفری داراست باید در جامعه بدون نظارت رها شود و در فضای مجازی اینچنین گستاخانه به عربدهکشی بپردازد و در نهایت به دلیل عدم برخورد قاطع با آن، جرات کشتن افراد را پیدا نماید؟ این ضعف بزرگ دستگاه قضایی است که دست نیروهای امنیتی و انتظامی را برای برخورد قاطع میبندد، برخی از قصورها در اینگونه موارد مربوط به وزارت ارتباطات و دستگاه قضایی است نه مجریان انتظامی و نیروهای امنیتی و بنابراین تغییر در رویههای فعلی در این دو دستگاه کاملاً باید جدی پنداشت.
قوه قضاییه و وزارت ارتباطات نهتنها باید نسبت به این واقعه و عوامل هنجارشکن فضای مجازی مشابه، واکنش قاطعانه نشان دهند، بلکه فضای مجازی را باید به کنترل خود برای استفاده بهینه از آن درآورند. سادهلوحانه است برای فرار مقطعی به فیلتر کردن فضای مجازی اقدام شود چرا که با مدیریت هوشمندانه می شود این فضاها را به کنترل درآورد. هرگونه فیلتر کردن، راههای دیگر به روی کاربران فضای مجازی باز خواهد کرد و این یک واقعیت است که نمیشود فضای مجازی را بر روی نسلها بست، بلکه باید نسبت به کنترل هوشمندانه و مقتدرانه آن اقدام کرد.
دنیای امروز دنیای ارتباطات است و با برخوردهای مقطعی یا فیلترینگ نمیشود درهای فضای باز رسانهای و اطلاعاتی را بر روی نسلها بست، چرا که در صورت هرگونه برخورد مقطعی راههای جایگزین توسط کاربران بهسرعت انتخاب خواهد شد.
آزادی بدون محدودیت سلبریتی ها و بدون تعهد به پاسخگو بودن در برابر نابهنجاریهای مجازی خود، یکی از عوامل بسیار مخرب در تنشها و نابهنجاریهای فضای مجازی است و باید در فضای مجازی همانند محیط واقعی افراد در برابر گفتار و اعمال خود مسئولیت داشته باشند.
مضحکانه این است، نسلها را بدون آموزشهای قوی و پایدارکننده در فضای مجازی رها کردهایم و آنگاه توقع هست که نسلها بر خودکنترلی و آرمانگرایی اقدام نمایند و به سادهاندیشی و ساده پنداری در این فضا هدایت نشوند! وظیفه آموزشوپرورش و دانشگاهها برای تربیت نسلها در چگونگی استفاده از فضای مجازی امری خطیر است و نباید فراموش کنیم که برخورد مقطعی با یک نوع تخلف نهتنها مشکلی حل نخواهد کرد، بلکه جامعه را به سمت قضاوت های احساسی پیش خواهد برد، بنابراین باید ریشه ها را خشکاند. لزوم توجه جدی همه متولیان به فضای مجازی امری حیاتی است و با مسدود کردن فضاهای مجازی تنها لجاجتها را برای استفاده حریص مندانه تر در کاربران ایجاد خواهد شد.
وزیر ارتباطات هم باید یاد بگیرد، روندهای فعلی در مدیریت فضاهای مجازی کاملاً ناشیانه و کودکانه است و تفکر و تعقل سیستمی و صرف هزینههای کلان برای مدیریت این فضا لازم است. ایشان باید آگاه باشند که ظاهر جوان دردی از ملت دوا نمی کند، بلکه تفکرجوان، خلاق و پویا در یک سیستم حاکم باید گردد تا جوان گرایی به مفهوم واقعی در کالبد نیمه جان مدیریتی این مملکت معجزه ایجاد نماید.
در ظلمی که به طلبه همدانی و خانواده آن شهید بزرگوار شد، قاتل آن تنها محکوم نیست، بلکه مسئولیت آن بر عهده بسیاری از نهادها و ارگانهاست که با رهاسازی فضای مجازی، واقعیاتی تلخ در جامعه از ناکارآمدی آنان ایجاد میشود. برخورد مقتدرانه با قاتل لازم بود اما کافی نیست و باید سرچشمه های این فسادهای گسترده خشکانده شود.
آیا مبانی اصیل اسلام آنچنان ضعیف است که توانی برای رویارویی با مبانی فکری غرب در فضای مجازی ندارد که فیلترینگ آخرین حربه خود می پنداریم؟ آیا این ناکارآمدی ما نیست که قویترین و اصیلترین مبانی دینی در اختیار داریم ولی نسل نوجوان، جوان و میانسال در تلاطم افکار غربی محبوس شدهاند؟
فضای مجازی بهترین وسیله برای اشاعه مبانی اسلام است اما مدیریت ناصحیح و عدم بودجهبندی مناسب برای مدیریت آن دست برتر فرهنگهای ناقص غربی در این عرصه را باز نموده است و ما در سرگردانی مدیریت نابهنجاریها، تنها به فیلترکردن و ژست های سیاسی عوام فریب میاندیشیم.
اگر خواستار اشاعه فرهنگ اسلامی در سطح ملی و فراملی هستیم، فضای مجازی بهترین و ارزانترین راه برای اشاعه فرهنگ است و فرافکنی برای پنهان کردن ناکارآمدیها در این حوزه تنها موضوعات را پیچیدهتر خواهد کرد و روز به روز دشمن برافکارنسل های ما، سلطه بیشتری خواهد یافت.
حوزههای علمیه بهعنوان یکی از بسترهای اشاعه دهنده فرهنگ غنی اسلامی نیز باید از فعالیتهای سنتی گذر نمایند و با ورود مقتدرانه در فضای مجازی، اسلام را به معنای واقعی به نسلها بشناسانند. انقلاب دوم ما باید سیطره در فضای مجازی باشد و با فرافکنی و کاهلی و ولنگاری مدیریتی، نسلها را در چنگال دشمن نباید گرفتار کنیم. حوزههای علمیه بهعنوان مبلغان مبانی اسلامی باید بدانند که نوجوانان و جوانانی که به مسجد یا فضاهای مذهبی ورود نمیکنند ولی در محیط مجازی ساعتها حضور دارند حقدارند مبانی غنی اسلام را با منطق و عمل درست دریابند تا فضای مجازی، مسجد و منبر آنان گردد. رهاسازی نسلها در فضای مجازی و توقع اصلاح معجزهآسای تربیتی آنان، گردابی است که امروز در آن قرار داریم و آثار خسارتبار آن اگر قابلاندازهگیری بود، هرمسلمانی از وحشت دانستن آنچه برسرنسل ها خواهد آمد جان را به جانان تسلیم مینمود! داریم به کجا میرویم و آینده نسلها را بازیچه کدام لجنزار ناکارآمدی و بیبصیرتی قرار داده ایم؟ آیا ولنگاری های مدیریتی در عرصه فضای مجازی قابل اغماض است؟
یاد بگیریم که آسانترین راه که همان فیلترینگ یا نمایشی عمل کردن است راه بهجایی نخواهد برد، بلکه با ساماندهی قوی و مقابله با نابهنجاریهای فضای مجازی و همچنین اشاعه هوشمندانه و خلاقانه فرهنگ غنی اسلام در فضای مجازی می شود، امنیت این فضا برای نسلها را تضمین نمود تا اینکه فضای مجازی بهعنوان انقلاب دوم ایران اسلامی، پرورشدهنده همه نسلها باشد.
اینستاگرام یا تلگرام و کانال های دیگرارتباطی سم مهلک نیست که عده ای افتخار دارند درآن ها عضو نیستند و نشانه وارستگی خود می پندارند، بلکه این ازعقبه فکری معیوب است که دشمن را با نسل ها تنها گذاشت و تفاخر به عدم حضور نمود. چنین مسئولانی با چنین تفکری باید در تیمارستان مداوا نمود نه آنکه با توهمات آنان جامعه را به سمت پرتگاه های اخلاقی و عقیدتی رهسپار کرد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم این کانال های مجازی وجود دارند و عدم حضور عالمانه و هوشمندانه در این فضاها، دشمن را فربه تر از همیشه خواهد کرد و دشمن با تغییرماهیت خود به فریب نسل ها و بهره گیری از کنش متقابل آنان هدایت خواهد شد. نباید فراموش کرد رهاسازی فضای مجازی می تواند به یک جنگ داخلی نیز منجر گردد و تا زمانی که اشاعه حقانیت و واقعیات اسلام و انقلاب تنها با پهن کردن فرش قرمز برای متولیان ممکن می گردد، دشمن فرصت سوزی نخواهد کرد.
جهل و نادانی مدرن فرهنگی یعنی در تربیت خود و نسلها به ساده پنداری و خودشیفتگی بسنده شود و واقعیات قدرت تخریبی تهاجم فرهنگی را توهم آلود فرض کنیم درحالیکه دشمن در منافذ آن خیمه زده است و میدانهای جنگ نرم را یکی پس از دیگری تصرف میکند. در فضای مجازی ما تربیت کننده ابوموسی اشعریها و ابن ملجم ها هستیم و در توهم خود ابوذرها و امیرکبیرها را پرورش می دهیم!
شهادت این طلبه همدانی، اتفاقی تلخ و واقعیتی عبرت انگیز است تا به مسئولیت های خود واقف گردیم و جامعه را در حیرانی و سرگردانی رها نکینم. ملت از عدم مدیریت فاجعه اقتصادی کم لطمه ندیدند که امروز توان دیدن ناامنی های جدیدتری داشته باشند، پس با فرافکنی ها تنها به کشتن قاتل بعنوان زنجیره آخر اکتفا نکنیم و تغییرات اساسی در ساختارها و حلقه های مدیریتی برای حفظ و صیانت ازکرامت ملت انجام دهیم و برای پایمال نشدن خون این شهید، اقدامات ریشه ای انجام دهیم. فضای مجازی یکی از مظاهرجهاد فرهنگی می تواند باشد و ناتوانی مدیریتی را زیرپوشش “نشدن ها و نمی شودها” پنهان نکنیم، چرا که دشمن در آن خیمه زده و هماورد می طلبد و ما مبارزه را در پنهان شدن پنداشته ایم.
حقیرانه ترین مظهر بی بصیرتی آن است که جنگ نرم را فراموش کرده و به دنبال حبس افکارعمومی رهسپار شویم تا نسل سطحی نگر و قرنطینه شده تربیت کنیم که در الفبای مبانی فرهنگی و اجتماعی خود مانده باشند و داعیه اشاعه فرهنگی نیز داشته باشند. نسل ها را باید در جهت مقابله با فرهنگ اجنبی منطق گرایانه تربیت کرد و تمرکز بر قرنطینه های ساختگی تنها به ناتوانی نسل ها در مقابله با تهاجمات گسترده فرهنگی منجر خواهد شد.
پدافند غیرعامل بصیر/ دکتر دهقانی